×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

m@hd! s@l@r__0

bia bia bia...ahannn.khobe:

nishe aghrab:

امشب خیلی دلم از دست این دنیا و آدمهای حقیرش گرفته.من هزاران کیلومتر کوبیدم اومدم اینجا که راحت زندگی کنم  

اومدم تا آرامش داشته باشم  

غربت و غم دوری عزیزانم رو به جون خریدم تا پیشرفت کنم و از تمام اون مسائل پیرامون که منو می آزرد دور بشم  

اومدم تا حرفی برای کسی نمونه  

اومدم تا آینده بچه م اینجا رقم بخوره  

اومدم تا از خاله زنک بازیهای ایرانی به دور باشم 

 اومدم تا متفاوت زندگی کنم  

اومدم تا چشمام به زندگی باز بشه اومدم تا آزاد و رها باشم  

اومدم تا کم و زیاد و بالا و پایین زندگیم به خودم مربوط باشه و نه دیگرون 

 اومدم تا از حسادتها٬ بخل ورزیدنها٬ زیر آب زدنها ٬ بدجنسیها ٬ چشم و هم چشمیها  و فضولیهای دیگران بی نصیب باشم 

اومدم تا خودم رو بسازم خودم رو نو کنم خودم رو تغییر بدم 

اومدم تا روی پای خودم بایستم و خودکفا بشم 

اومدم تا طعم این دنیای خارج رو بچشم 

اومدم تا بچه م از محدودیت ها به دور باشه  

اومدم تا از اونهایی که همیشه زهر و نیش داشتن فاصله بگیرم 

 

اما ای دل غافل که دنیای کوچیک ما اجازه این فاصله رو نمیده و آدمهای این کره خاکی از زیر خاک هم که شده تو زندگیت راه پیدا میکنن  

خیلی بده که آدم از فامیلش ضربه بخوره حالا اون ضربه میتونه به اندازه خراب کردنت روزت باشه که کم هم نیست 

همیشه سعی کردم با مردم صادقانه برخورد کنم و دوست و همراه باشم شخصیتم اینجوری هست دلم میخواد هر کاری از دستم برمیاد برای دیگرون انجام بدم خیلی مواقع شده که کسی منو بدجور رنجیده خاطر کرده ولی باز هم من به وقتش که نیاز داشته چشم پوشی کردم و فراموش کردم منظورم تعریف از خود نیست دارم اخلاقمو میگم  

خوب تو این زمونه نمیشه خیلی هم مهربون و صادق بود .چند سالیه که اینجا هستم با اینکه فامیل زیادی دارم که لندن زندگی میکنن اما با شناختی که دارم زیاد باهاشون رابطه نزدیک ایجاد نکردم حتی با اینکه تعطیلات تابستون پارسال خیلیهاشون همزمان با من ایران بودن و بیشتر مهمونیها با هم بودیم ولی باز هم زیاد باهاشون صمیمی نشدم و واقعا بیشتر وقتم رو با دوستای خیلی خوبم میگذروندم  

همین مسئله برای این فامیلای ما خیلی سخت بود که چرا مهسا اومده ایران خونه پیداش نمیشه چرا همش با دوستاش میره بیرون  و یه سری حرفای چرت دیگه. 

یه فامیل دور مادری هم دارم که از بچگی با ما زیاد رفت و آمد داشتن و خیلی با هم صمیمی بودیم و الان هم یه شهر نزدیک به ما زندگی میکنن  

گاهی با هم تلفنی صحبت میکنیم و اگه وقت بشه به هم سر میزنیم. 

از وقتی از ایران برگشتم حس کردم که این بنده خداها با من سرسنگین شدن دلیلشو نمیدونستم و فکر میکردم که خوب گرفتار زندگیشون هستن  

تا اینکه امروز که بهشون زنگ زدم و سر صحبت باز شد مشخص شد که اون فامیلم که لندن هستن وقتی از ایران برگشته کلی دروغ و حرفهای بی ربط از طرف من به این بنده خدا گفته و خوب اینم ناراحت شده .ولی کاش از اول به خودم گفته بود تا این کدورت پیش نیاد 

 

جالبه تا لب باز کرد بگه که چی شنیده بهش گفتم میدونم که چه کسی این حرفا رو به شما زده و اون خودش تعجب کرد که زود متوجه شدم این آتیش از گور کی بلند میشه .من نسبت به فامیلم که لندن هستن و سالها تو ایران نون و نمک خانواده ما رو خوردن بعدشم ضربه بدی به خانواده م زدن شناخت کامل دارم حتی نیازی ندیدم توضیح بدم تا خودمو تبرئه کنم چون همه چیز روشن بود ولی در عجبم که یه آدم چقدر میتونه بد ذات باشه و سم بپاشه  . 

 

نکته جالبتر اینکه سال قبل این خانم دقیقا تاریخ سفرش به ایران رو با من تنظیم کرد و من یه پست هم در این رابطه گذاشتم که دلم نمیخواد این با من بیاد چون بد ذاته و دردسر درست میکنه و حدسم هم درست بود و اینم نتیجه ش .

 

منو بگو که برنامه داشتم تعطیلات ایستر رو یه سر به این فامیلم تو لندن بزنم حتی برای خودش و بچه هاش هم هدیه خریدم و آماده گذاشتم تا براشون ببرم ولی خوب مشخصا اگه در رفتن شک داشتم الان دیگه مطمئنم که دلم نمیخواد ببینمش  

ممکنه که باز از میون حرفای من یه چیزی پیدا کنه و بره برام دردسر درست کنه.همون بهتر که تو این غربتی که هستم فکر کنم که این فامیل  هم که هیچ وقت خیری ازشون به من نرسیده رو فراموش کنم .مثل اینکه تو این دنیا برای داشتن آرامش باید زیاد زحمت کشید و شایدم لازم باشه که فقط فکر کنی که توی کره ای داری زندگی میکنی که فقط خودت تنها هستی 
 

چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 - 11:14:07 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم